جدید ترین های روز دنیا - عکس - شعر | ||
|
[ دوشنبه 91/1/21 ] [ 2:38 عصر ] [ میلاد ]
[ شنبه 90/5/8 ] [ 1:10 عصر ] [ میلاد ]
[ شنبه 90/4/18 ] [ 12:2 عصر ] [ میلاد ]
به گزارش برنا کتاب رکوردهای گینس هیچگاه تعطیل نمیشود و خاطرات عجیب آدمهای این کره خاکی را برای خود ثبت میکند. اما آخرین رکوردهای به ثبت رسیده در این کتاب خاطرات جهانی چیست؟ [ دوشنبه 90/4/13 ] [ 11:48 صبح ] [ میلاد ]
برخی از پدیده ها در جهان وجود دارند که انسان تاکنون موفق به ارائه توضیحات مناسبی در خصوص آنها نشده است. در گزارشی به معرفی هشت پدیده ای می پردازیم که بشر از توضیح آنها ناتوان است. با وجود پیشرفتهای بشر در توسعه علم و فناوری به ویژه در نخستین سالهای هزاره سوم هنوز بسیاری از پدیده ها باقی مانده اند که هیچ توضیحی برای آنها وجود ندارد. مجله Scientific American در وب سایت خود به معرفی برخی از این پدیده ها پرداخته است. :: فصلی بودن آنفلوآنزا هرچند ویروسهای آنفلوآنزا در تمام فصول سال وجود دارند اما دانشمندان هنوز موفق نشده اند توضیح دهند که چرا آنفلوآنزا تنها در مناطق معتدل و تنها در فصول زمستانی و سرد ظهور پیدا می کند. :: تولد زبان از لحظه ای که انسان خلق شد شروع به سخن گفتن کرد. اما از آنجا که در فسیلهای باقی مانده از این جاندار بقایایی از اندامهای مرتبط با زبان مثل تارهای صوتی، نای و زبان باقی نمانده است بنابراین دانشمندان نمی دانند که انسان نخستین به چه روشی این توانایی را توسعه داده است. همچنین روشی که به کمک آن کودکان صحبت کردن را می آموزند هنوز ناشناخته باقی مانده است. :: توسعه دو جنس جانداران اولیه زمین به روش تک جنسی تولید مثل می کردند اما در حدود یک میلیارد سال قبل دو جنس نر و ماده ظاهر شدند. پرسش بسیاری از دانشمندان این است: چرا جنس نر وجود دارد در حالی که جنس ماده برای تولید مثل کافی است؟ در حقیقت به نظر می رسد که حضور دو جنس نر و ماده نوعی رفتار سازگار با تکامل باشد. :: ابر رساناهای دمای بالا در حالی که پیش از این تصور می شد هدایت الکتریکی می تواند تنها در دمای بسیار پایین نزدیک به 273- سانتیگراد رخ دهد، در حدود دهه 80 کشف شد که برخی آلیاژهای محتوی مس می توانند در دمای بالاتر در حدود 196- درجه سانتیگراد نیز هادی جریان الکتریسته باشند. به هر حال هنوز تئوری که بتواند در خصوص این رفتار فیزیکی پاسخ دهد ارائه نشده است. :: مواد و ضد مواد بیگ بنگ انفجاری که در پی آن جهان متولد شد از مقدار برابری ماده و ضد ماده ساخته شده است. به این ترتیب در کنار ستارگان، سیارات و کهکشان هایی که با کمک تلسکوپ های پر قدرت قابل رصد هستند، ضد ستارگان، ضد سیارات و ضد کهکشان هایی هم وجود دارند که ممکن است در بخش هایی از جهان پنهان شده باشند. به اعتقاد محققان، ضد ماده وجود دارد اما هنوز ماهیت آن به صورت یک راز باقی مانده است. :: پرتوهای کیهانی با انرژی بالا به اعتقاد دانشمندان پرتوهای کیهانی با انرژی بالا به شدت به زمین آسیب می رسانند و اعتقاد بر این است که از سیاه چاله ها و یا از ابرنواختران کهکشانهای نزدیک ساطع شده اند اما هنوز جزئیات این پرتوها ناشناخته مانده است. :: خصلت کایرالى مولکولها در طبیعت، اغلب مولکولهای آلی دو شکل آینه ای دارند اما این دو شکل همانند دستهای انسان روی هم منطبق نمی شوند. تنها یکی از این دو شکل فعال بوده و در طبیعت رایج است. اینکه چرا تنها یک شکل از مولکول در توسعه حیات اهمیت دارد هنوز یک راز است. :: چرخش پروتونها توانایی پروتونها چرخیدن است که با اصطلاح "چرخش"( spin) شناخته می شود. این چرخش، فعل و انفعالات مغناطیسی میان ذراتی که اساس رزونانس مغناطیسی تصاویر را می سازند کنترل می کند. تاکنون آزمایشاتی برای محاسبه چیزی که منجر به خاصیت چرخشی پروتونها می شود انجام شده و نشان داده است که این چرخش کاملا به کوارکها وابسته است. کوارکها ذرات سازنده پروتونها هستند. به همین دلیل دانشمندان در تلاش برای کشف فاکتورهای دیگری هستند که منجر به بروز اثر چرخش پروتونها می شود. [ پنج شنبه 89/2/30 ] [ 10:36 صبح ] [ میلاد ]
خسته از حس غریبان? این تنهایی بخدا خسته ام از اینهمه تکرار سکوت بخدا خسته ام از اینهمه لبخند دروغ هم? عمر دروغ گفته ام من به شما گفته ام عاشق پروانه شدم؟ واله و مست شدم از ضربان دل گل؟ شمع را می فهمم؟ کذب محض است دروغ است دروغ من چه میدانم از حس پروانه شدن؟ من چه میدانم گل عشق را میفهمد یا فقط دلبریش را بلد است؟ من چه میدانم شمع واپسین لحظ? مرگ حسرت زندگیش پروانست یا هراسان شده از فاجع? نیست شدن؟ به خدا من همه را لاف زدم بخدا من هم? عمر به عشاق حسادت کردم باختم من هم? عمر دلم را به سراب باختم من هم? عمر دلم را به هراس تر یک بوسه به لبهای خزان بخدا لاف زدم من نمی دانم عشق رنگ سرخ است ؟ یاآبیست؟ یا که مهتاب هر شب واقعاً مهتابیست؟ عشق را در طرف کودکیم خواب دیدم یک بار خواستم صادق و عاشق باشم خواستم مست شقایق باشم خواستم غرق شوم در شط مهر و وفا اما حیف حس من کوچک بود یا که شاید مغلوب پیش زیبایی ها بخدا خسته شدم می شود قلب مرا عفو کنید؟ و رهایم بکنید تا تراویدن از پنجره را درک کنم؟ تا دلم باز شود؟ خسته ام ، درک کنید میروم زندگیم را بکنم میروم مثل شما پی احساس غریبم تا باز .شاید عاشق بشوم ... [ سه شنبه 89/2/28 ] [ 10:17 صبح ] [ میلاد ]
خدایا تو خودت می دونی اشکهایم نشانه چیست! پس در این دل شکسته به دنبال چی هستی؟ که هر لحظه غمی را بر آن ارزانی می کنی؟ خدایا تو خودت می دونی دنیای من با تو معنی پیدا می کنه پس چرا ؟همیشه منو در بر زخ زندگی بدو راهنما قرار می دی ؟خدایا تو خودت از سر درون خبر داری و می دونی این بنده نمی تواند شکرت را به جای آورد پس راحتش کن تا در این شرمندگی نمونه خدایا ای یگانه محبوب دل غمگینم چه روز هایی برای تو گریستم و تو چشم پر اشکم پس چه شد چرا این گونه تنهایم می زاری [ دوشنبه 89/2/27 ] [ 11:43 صبح ] [ میلاد ]
می آید ... می نشیند آن طرف ... کنار دیوار آن طرفی ... چشمانش قرمز ... تکیه می دهد به دیوار ... زانو هایش را در سینه جمع می کند ... دستان را روی زانو می گذارد ... و سر را روی دست ها ... می زند زیر گریه ... جزء جزء وجودش زجه می زند انگار ... می لرزد ... همین طور گریه می کند و تو تنها کاری که از دستت بر می آید این است که نگاهش کنی و غمگینش باشی ... که نمی شناسیش ... هر چند دردش را بدانی ... نگاهش می کنی ... تا سرش را می آورد بالا ... جستجوی نگاهت را پنهان می کنی ... اما ... با چشم هایت به چشم های سرخ تر شده اش نگاه می کنی ... با چشم های سرخ تر شده اش به چشم هایت نگاه می کند ... چشم هایت به چشم هایش حسودی می کند... [ دوشنبه 89/2/27 ] [ 11:32 صبح ] [ میلاد ]
قلمم را بر می دارم? می خواهم نقش بزنم...نقاشیِ شهری زیبا...شهری آرام... شهری را خواهم کشید پر از رنگ وخالی از نیرنگ... شهری روشن?بی نیاز از خورشید... و مردمی را خواهم کشید خالی از غم...فارغ از درد... مردمانی که هرگز زندگی نخواهند کرد تا بمیرند... و هرگز به انتظار اعجاز به سوی آسمان دست بلند نمی کنند... و زیر لب دعای باران زمزمه نمی کنند... چشمهء پاکی را خواهم کشید که از فِطرَت مردمان سرزمین می جوشد... نه محتاج سلسبیل... نه تشنهء رود شیر... بگو از کدام راه به آنجا خواهم رسید؟در کدام خواب؟ هیچ زنی از نظر روحی مریض نیست.... هیچ مردی از شهوت لبریز نیست... دخترانی را خواهم کشید که خود را به عشق بفروشند?نه به پول... جز انسان کسی را نخواهم کشید... و جز آسمان مرزی نخواهم گذاشت... با من بمان... و بگو... از کدام راه به آنجا خواهم رسید؟در کدام خواب؟ تا کی به خود محدود شوم...؟ تا کی به خود مغرور شوم...؟ ای کاش کور بودم....شاید که مسیر را میافتم... از کدام راه به آنجا خواهم رسید؟در کدام خواب؟ [ دوشنبه 89/2/27 ] [ 11:22 صبح ] [ میلاد ]
چرا بیشتر طنزپردازان مرد هستند؟ چه چیز سبب میشود زنان به شوخی و طنز کمتر علاقه نشان دهند؟ ... شمار مردانی که طنز میپردازند در همه کشورها بسیار بیش از زنان است. آیا واقعا زنان طنزپرداز نیز وجود دارند؟ و یا دست کم زنانی که تلاش میکنند طنز بپردازند؟ چرا بیشتر طنزپردازان مرد هستند؟ چه چیز سبب میشود زنان به شوخی و طنز کمتر علاقه نشان دهند؟ چرا در جوامع بسته، جوک و طنز به یک واکنش فراگیر و گسترده تبدیل میشود؟ آیا در این جوامع که اساسا نیز «مذکر» هستند، هورمون مردانه «تستوسترون» فعالیت «سوپاپ سیاسی» را تنظیم میکند؟ به ویژه اگر به این نظر کارشناسان توجه داشته باشیم که «طنز به خودی خود جنبهای از نابودی دیگری را در خود نهفته دارد و آدم میخواهد با طنز طرف مقابل را از نظر اجتماعی نابود کند». هورمونهای مردانه آدم را شوخ میکند. این نتیجه بررسیهای یک پژوهشگر انگلیسی بر اساس مطالعه بر روی رهگذران یک شهر کوچک در بریتانیاست. بنا بر این پژوهش، طنز رابطه تنگاتنگی با خشونت دارد که راه خود را در بیان شفاهی میجوید. شمار مردانی که طنز میپردازند در همه کشورها بسیار بیش از زنان است.برای نمونه در آلمان در برابر یازده مرد طنزپرداز تنها به نام چهار زن میتوان برخورد که دو تن از آنها تبار آلمانی ندارند. [ یکشنبه 89/2/26 ] [ 10:54 صبح ] [ میلاد ]
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |