جدید ترین های روز دنیا - عکس - شعر | ||
|
شروع می کنم به از تو نوشتن کاغذ مست می گردد قلم به رقص در می آید نمی دانم چرا هر وقت می خواهم چیزی از تو بر روی کاغذ بیاورم واز تو بنویسم وجودم،قلمم،کاغذم همه و همه به وجد می آییم. عزیزم!تمام شب در خیالت گریستم هنوز پاییز چشمانت را روی شاخه های سرد انتظار جستجو می کنم نمی دانی چقدر محتاج توام. هنوز کاغذهایم به شوق نگاهت رنگ کاهی را پس می زند وتمام شب وتمام ثانیه ها، یکی یکی می گذرند.وبه دریا ها اشک هایم روان می شوند. انگار تاب دیدن پاییز چشمانت را ندارد کاش برگردی زود،کوچه بی تو دل تنگی دارد کاش برگردی زود ومی دیدی که دلم بی تو چه حالی دارد. ببینی که هنوز حلقه زرد خورشید داغ تنهایی من را دارد. کاش زودبرمیگشتی تا قاب عکس روی دیوار تهی ازچهره تو نباشد . وتمام صفحات دفترم از حرف ونگاه تو پر شود کاش زود بر میگشتی. تو اگر برگردی من تمام شاخه های گل یاس را با تمام احساس تقدیمت می کنم. [ چهارشنبه 89/1/25 ] [ 4:9 عصر ] [ میلاد ]
سلام نا مهربانم، چوب خط روز های بی تو بودن که پر شد، نامه ای برایت نوشتم، نامه ای برای تو و برای این عکس میان قاب و برای این تپش کهنه در سینه نامه ام را میسپارم به دست باد .ببرد آنسوی تمام این دیوار ها ،این جاده ها ،این روز ها ...اصلاً ببرد ،آن سوی تمام نمیدانم هایی که دستانم را از دستانت جدا کرد... باد می داند،خوب می داند،یادت نیست مگر؟ خودش بود که آن روز لحظه ای قبل از غروب, گره روسریم را از هم باز کرد وموهایم را به دست آشفته باد سپرد. حالا که گفتم یادم آمد،باید روی پاکت بنویسم :""برسد به دست نامهربانی که موهایم رابا باد شانه میزد."" آخرآدرس خانه ات را که نمیدانم روزی در پی جاده خاکی راهی بودم که تلاقی نگاهت راه بر پاهای برهنه ام بست. اصلا مینویسم: ""برسد به دست همان نگاه""...همان نگاهی که آیینه امیدم بود و نوید فردا هایی روشن، فردا یی که تلاقی آرزو هایمان بود،و کور سوی فانوسی در مسیر این راه تاریک فردا ... فردا... فردایی که هنوز در راه است! امّا نه،این دو خط نامه که جای این حرف ها نیست، همین لبخند پشت قاب عکس هم با من قهر میکند،اگر دوباره قصه دلتنگی از نو تازه کنم بگذار اصلاً از میهمانیم بگویم: جای تو خالی ،چند وقت پیش بود که تکرار این روز های بی خاطره را جشن گرفتم؛ مهمانی که نبود, من بودم و قاب عکس تو... سفره ای چیدم در خور مهمان.شمع بود و گل سرخ بود و دو خط دست نوشته شرمنده مهمانم،که شادی سر سفره ام کم آمد. برکت خدا به سر سفره تو! این گناه دوستی من بود که قهر خدا در پی داشت و قحطی نعمت. چه بگویم؟ شاد باد روزگار تو،که همین خشکیده لبخند گوشه لبانت، سهم سفره خالی ماست از این سال های بی برکت... ودیشب بود آن شب که چوب خط روز های بی تو بودن به سر آمد ونامه ای برایت نوشتم. "" که میسپارمش به دست باد"" [ دوشنبه 89/1/23 ] [ 10:47 صبح ] [ میلاد ]
عشـق یعنـی هـمون سـلام اول عـشق یعنـی مـایه قـوت قـلـب عشق یعنی انفجار احساسات عشق یعنی کم کردن فاصله ها عشق یعنی کلید یک رابطه ای محکم عشق یعنی در موفقیت هم شریک بودن عشق یعنی کاری کنی که راحت پیدات کنه عشق یعنی مثل اشرف زاده ها باهاش رفتار کنی عشق یعنی کسی رو داشته باشی که ازت محافظت کنه عشق یعنی وقتی باهاش قرار داری به خودت برسی عشق یعنی یک عالمه حرف رو با یه اشاره گفتن عشق یعنی هولش بدی تو یک مسیر درست عشق یعنی یه بازی که تمومی نداره عشق یعنی از هیکلش تعریف کنی عشق یعنی من وتو ما میشویم عشق یعنی حرفشو باور کنی عشـق یـعنی جادوش کنی [ دوشنبه 89/1/23 ] [ 10:32 صبح ] [ میلاد ]
خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی ... خیانت میتواند دروغ دوست داشتن باشد ! خیانت تنها این نیست که دستت را در خفا در دست دیگری بگذاری ... خیانت میتواند جاری کردن اشک بر دیدگان معصومی باشد [ دوشنبه 88/8/25 ] [ 12:40 عصر ] [ میلاد ]
بعد از حرف سکوت بزرگترین قوه در دنیاست [ دوشنبه 88/8/25 ] [ 12:39 عصر ] [ میلاد ]
عشق می ماند؛ انسان ها هستند که عوض می شوند [ دوشنبه 88/8/25 ] [ 12:39 عصر ] [ میلاد ]
لذت عشق، زمانی که آن را نثار میکنید بیشتر از زمانی است که دریافتش میکنید. [ دوشنبه 88/8/25 ] [ 12:38 عصر ] [ میلاد ]
وجود درد در استخوان بهتر از وجود درد در قلب است [ دوشنبه 88/8/25 ] [ 12:38 عصر ] [ میلاد ]
عشق یعنی حسرتی دریک نگاه عشق یعنی غربتی بی انتها عشق یعنی فرصت اما کوتاه عشق یعنی مرگ اما بی صدا [ دوشنبه 88/8/25 ] [ 12:38 عصر ] [ میلاد ]
عشق حقیقی مثل روح است افراد زیادی درباره آن صحبت میکنند ولی تعداد کمی آن را دیده اند. [ دوشنبه 88/8/25 ] [ 12:37 عصر ] [ میلاد ]
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |