جدید ترین های روز دنیا - عکس - شعر | ||
|
امروز درباره موجودی صحبت خواهیم به نام مرد. از ویژگی ها و صفات مشخصه این موجود بوی عرق، بدن پر مو و عدم توانایی در انجام دادن کار های ظریف می باشد.بر همین اساس این موجود عجیب الخلقه از ناحیه داخل سر و منطقه مغز به صورت بالقوه تعطیل و خالی بوده و کار های خود را بیشتر بر اساس غریزه و نیز میل و تمایل یکی از اعضای میانی بدن خود انجام میدهد! اما امروز قصد دارم یه سری از ویژگی های این موجود جالب رو براتون شرح بدم تا در صورتی که با جانوری عجیب و غریب رو به رو شدید که دارای رفتار غریبی بود از روی این نشونه ها بفهمید که با یک مرد طرف هستید: ویژگی های یک مرد: 1-اگر با موجودی برخورد کردید که در مواقع ناراحتی با سر به دیوار می کوبد و در مواقع خوشحالی با لگد به در و دیوار می کوبد و در مواقع افسردگی خود را از طبقه هفدهم ساختمان به زمین می کوبد و کلاً در هر شرایطی خود را به جایی می کوبد ، بدانید که با یک مرد رو به رو هستید. 2- اگر در جایی مشاهده کردید که یک تلویزیون بزرگ مشغول پخش یک مسابقه فوتبال می باشد، به تمام موجودات زنده ای که اطراف آن تلویزیون جمع شده اند (و منظره ای همچون مگسان گرد شیرینی پدید آورده اند) مرد گفته می شود. 3-در صورتی که با موجودی رو به رو شدید که به ماهیت آن پی نبردید کافیست به او بگویید یک نخ را از میان سوزن رد کند و یا یک گل را بدون اینکه پر پر کند در دستش بگیرد و یا به او بگویید یک کار ظریف و لطیف را انجام دهد.اگر موجود مذکور از انجام دادن این کار ناتوان بود پس بدانید که همانا این موجود یک مرد است. 4-تمامی مردان دنیا یک آرزوی مشترک دارند: اینکه در یک جای خوش آب و هوا و پر از درخت و سبزه و آبشار های زیبا زندگی کنند و فقط بخورند و بخوابند و در این بین 20الی 30 هوری بهشتی هم در جوارشان باشند!!این آرزویی است که از زمان خلقت بشر به روی زمین در ذهن هر مردی بوده پس می توانید از کسی که هویتش برای شما مجهول است بپرسید بزرگترین آرزوی تو چیه؟ و اگر در جواب با جملات بالا مواجه شدید پس شخص مورد نظر مرد است. 5-در این قسمت، آزمایشی که توسط پژوهشگران دانشکده علوم انسانی کمبریج بین مرد و زن انجام شده است را برایتان بازگو میکنم تا بیشتر به خصوصیات این موجود خشن و نا ظریف پی ببرید!در این پژوهش سوالاتی مشترک از یک مرد و یک زن پرسیده میشود .و جواب های زیر به این سوال ها داده شده: پژوهشگر:برای تعطیلات به کجا سفر میکنید؟ زن: هر جایی که به من و خانواده ام بیشتر خوش بگذرد و بتوانیم لحظات بیشتری را در آرامش و در کنار یکدیگر سپری کنیم. مرد:هر جا که حال کنم! پژوهشگر:اگر یک روز کسی را به قتل برسانی چه کار میکنی؟ زن:فکرش را هم نمی توانم بکنم.واقعاً نمی توانم حتی به یک مورچه آزار برسانم چه برسد به اینکه یک انسان را به قتل برسانم.ولی اگر روزی همچین اتفاقی افتاد سریعاً خودم را به پلیس معرفی می کنم زیرا دچار عذاب وجدان می شوم. مرد:خودمو تو یه سوراخ، سنبه ای قایم می کنم تا سر و صداها بخوابه بعد میام بیرون و عشق و صفا و حال و حول! پژوهشگر:لطفاً با کلمه مادر یک جمله بسازید. زن: مادرم ، ای همه عشق و زندگی من ، جان و روان من فدای تو باد. مرد: ننه شام چیه؟!؟! یه شام توپ بده حالشو ببریم. پژوهشگر: بهترین روز هفته برای شما چه روزی است؟ زن:جمعه ها به خاطر اینکه می توانم در کنار خانواده ام به سر ببرم. مرد:جمعه ها چون فشم و جاده چالوس و عشق و صفا و سرندیپیتی! پژوهشگر:از اینکه به سوالات ما پاسخ دادید از شما تشکر میکنم. زن:خواهش میکنم.امیدوارم جواب هام به دردتون خورده باشه. [ دوشنبه 89/2/6 ] [ 12:12 عصر ] [ میلاد ]
اهل دانشگاهم رشته ام علافی ست جیب هایم خالی ست پدری دارم حسرتش یک شب خواب! دوستانی همه از دم ناباب و خدایی که مرا کرده جواب. اهل دانشگاهم قبله ام استاد است جانمازم نمره! خوب می فهمم سهم آینده من بی کاریست من نمی دانم که چرا می گویند مرد تاجر خوب است و مهندس بی کار وچرا در وسط سفره ما مدرک نیست! (چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید) باید از آدم دانا ترسید! باید از قیمت دانش نالید! وبه آنها فهماند که من اینجا فهم را فهمیدم من به گور پدر علم و هنر خندیدم! کار ما نیست شناسایی هردمبیلی! کار ما نیست جواب غلطی تحمیلی! کار ما شاید این است که مدرک در دست فرم بی گاری هر شرکت بی پیکر را پر بکنیم [ شنبه 89/2/4 ] [ 10:19 صبح ] [ میلاد ]
خر کیف یعنی سر کلاس کاردانی نشسته باشی، دونفر از جلوی در کلاس رد بشن و بگن : "نه اینجا نیست... اینا بچه های کارشناسی ارشدن " خر کیف یعنی کلاستو دو در کنی و همون روز استاد حضورغیاب نکنه! خر کبف یعنی اینکه یه لپ تاپ می گیری دستت اما 2 قرون سواد نداری بهت بگن آقای مهندس! خر کیف یعنی راننده تاکسی باشی و دانشجوی پزشکی رو سوار کنی اونوقت وقتی می خواد پیاده شه بر حسب عادت به محیط دانشگاه بگه: مرسی آقای دکتر! خر کیف یعنی کسب بالاترین نمره میان ترم فقط از راه تقلب و امدادهای غیبی! خر کیف یعنی فکر کنی کارتت تموم شده ولی در کمال ناامیدی کانکت شی و ساعتها تو اینترنت بچرخی! خر کیف یعنی بابات قبض موبایلت رو پرداخت کنه و اصلا نپرسه که چرا اینقدر رقمش نجومی شده! خر کیف یعنی استادت بگه نگران نباش! نمی افتی! خر کیف یعنی با دوستات بری تریا، دوست اصفهانیت حساب کنه! خر کیف یعنی توی یک مجلس بزرگ همه چشمشون دنبال مدل لباست باشه! خر کیف یعنی پشت چراغ قرمز از ماشین بغلی یه چیزی پرت شه تو ماشینت (مثل شماره تلفن و یا حتی گوشی طرف!) خر کیف یعنی تو دانشگاه همراه دوستت داری میری ولی پسر همکلاسیت فقط به تو سلام میکنه! خر کیف یعنی یه جا با یه نفر هم صحبت شی و رمانتیک بگه: "از قیافه تون معلومه که دانشجویین!" خر کیف یعنی توی مهمونی باشی و یکی از خانومای باکلاس و کار درست فامیل صدات کنه: خوشگل خانوم! خر کیف یعنی یک منشی با مدیر عامل شرکت ازدواج کنه! خر کیف یعنی بین کلاس 12 تا 2 و کلاس 2 تا 4 خودتو به یک آدم اهل رو درواسی بچسبونی و بری باهاش ناهار بخوری! خر کیف یعنی موقع امتحان عملی استاد بره بیرون از کلاس و در رو هم ببنده! خر کیف یعنی هیچی نخونده باشی و همه رو از رو دست بغلیت بنویسی بعد نمره ت از اون بیشتر شه! خر کیف یعنی استاد یک سوال قلمبه بپرسه هیچکش جز تو نتونه جواب بده! خر کیف یعنی وقتی مهمونای شهرستانیتون می رن بچه شون قشنگترین عروسکشو جا بذاره! [ شنبه 89/2/4 ] [ 10:12 صبح ] [ میلاد ]
فقط یک ایرانی استعداد چت کردن همزمان با ?? آی دی یاهو رو داره! فقط یک ایرانی هنگام دور زدن با ماشین، بجای استفاده از راهنما، دستش رو بیرون از ماشین میاره! فقط یک ایرانی میتونه بوسیله بوق ماشین از و احوالپرسی گرفته تا فحش ... استفاده کنه! فقط در ایرانه که بعد از مراسم ازدواج به عروس و داماد به جای آرزوی خوشبختی انواع راه های کشتن گربه دم حجله را آموزش می دهند. فقط در ایرانه که اگه دختری بهت محل نمی گذاره میگن می گن عاشقته! و اگر پسری بهت محل نمی زاره اوا خواهره! فقط در سریال های ایرانیه که آدم خوباش فقیرند و پر از اعتقاد و آدم بداش پولدارند و دزدند و به هیچ وجه آدم ها نمی تونند هر دو خصلت را داشته باشند فقط یک خواننده زن ایرانی، این نبوغ رو داره که با لباس شب بتونه تو کوه و کمر آواز بخونه فقط یک پسر ایرانیه که بعد از ازدواجش تازه بیاد دوران شیرخوارگیش میوفته و به مادرش وابسته میشه فقط یک فروشنده ایرانیه که اگه وارد فروشگاه بشی و مثلا یک پیراهن را ازش بخوای بیاره تا پرو کنی میگه "اگه میخری بیارمش" فقط در ایرانه که بعد از یک تصادف ساده ممکنه قتل اتفاق بیوفته فقط خانمهای ایرانی هستند که دچار عارضه پوستی هستند و رنگ پوست صورت با گردنشون 6 درجه فرق میکنه فقط در ایرانه که داشتن زن با 7،8 تا دوست دختر امری اجتناب ناپذیره فقط در عروسی ایرانیه که تعداد بچه ها از تمام میهمان ها و خدمه بیشتره فقط یک مرد ایرانیه که مامانش رو بیشتر از زنش دوست داره فقط در رستوران ایرانیه که تو بجای معاشرت با کسایی که باهاشون اومدی، بر و بر میز روبروت رو نگاه میکنی فقط یک خانم ایرانیه که توی /س/و/پ/ر/ مارکت، سلمونی، مهمونی، صف مرغ و تخم مرغ، کفش پاشنه 25 سانتی میپوشه فقط در ایرانه که توی مهمونی، آدمها بجای معاشرت کردن و شاد بودن فقط به دنبال ایراد گرفتن و سوژه کردن هستند! فقط در ایرانه که تا یه مهمون خارجی میاد سریع دور و برش جمع می شن و می پرسن اجاره خونه اون ور آب چقدره؟ فقط یک پدر بیچاره ایرانیه که مجبوره خرج بچه هاشو تا زنده است بده بعد هم بگن بیچاره سنی نداشت سکته کرد! فقط در ایرانه که ابروی دختراش 6 خط بالاتره فقط در ایران بعد از طلاق، زنه فاسد بوده و مرده دیوانه! فقط یه دختر ایرانی این استعداد رو داره که توی گرمای تابستون چکمه بپوشه و توی سرمای زمستون صندل فقط یک ایرانیه که توی رستوران بعد از خوردن غذاش درخواست ظرف یکبار مصرف میده تا 2 لقمه باقیمونده غذاشو ببره خونه چون فکر میکنه پول داده فقط یک ایرانیه که تو رستوران سالاد را شخم میزنه و قبل از اینکه غذا رو براش بیارن سیر میشه فقط یک پدر و مادر ایرانی هستند که چه بچشون 4 سال داشته باشه چه 40 بازم این اجازه را دارن که حتی به آب خوردن بچشون نظارت کامل داشته باشن فقط ایرانی ها هستند که معتقدن که هنر، فقط و فقط نزد خودشونه فقط ایرانی ها هستند که در فرودگاه ها یه 40/50 کیلو اضافه بار دارن فقط یک خانم ایرانی میتونه که در یک استخر هتل 5 ستاره با گن و لباس زیر بیاد تو آب چون فکر میکنه هر گردی گردوست فقط ایرانیها هستند که باز هم در رستوران همون هتل دوربین بدست از غذا و همه توریستهای دیگه در حال خوردن غذا بدون اجازه فیلم میگیره تا به همه بگه من کجا بودم فقط در اداره های دولتی ایرانه که هیچ وقت حق با مشتری نیست و هر یک از کارکنان خود مدیر کل آن اداره هستند و در ضمن به نشانه خاکی بودن کفشهاشونو زیر میز پارک میکنند و با دمپایی در اداره میچرخه. فقط در اداره های دولتی ایرانه که امکان داره پرونده های شما گم بشه. فقط در ایرانه که پسر به پسر تیکه میندازه تا پیش دوست دخترش کلاس بزاره! فقط یک ایرانی هست که پیش از یاد گرفتن کامپیوتر، می تونه ***** رو دور بزنه! [ شنبه 89/2/4 ] [ 9:54 صبح ] [ میلاد ]
تابلو های باغ وحش در استان های مختلف : غضنفر داشته پسرشو در مورد ازدواج نصیحت میکرده، میگه: پسرم خواستی زن بگیری، برو از فامیل زن بگیر.. ببین تو همین دور وبر خودمون، داییت رفته زن داییت رو گرفته… عموت رفته زن عموت رو گرفته… حتی خود من، اومدم مادرت رو گرفتم
[ جمعه 89/2/3 ] [ 1:48 عصر ] [ میلاد ]
شدم با چت اسیر و مبتلایش شبا پیغام می دادم از برایش به من می گفت هیجده ساله هستم تو اسمت را بگو، من هاله هستم بگفتم اسم من هم هست فرهاد ز دست عاشقی صد داد و بیداد بگفت هاله ز موهای کمندش کمان ِابروان ، قد بلندش بگفت چشمان من خیلی فریباست ز صورت هم نگو البته زیباست ندیده عاشق زارش شدم من اسیرش گشته بیمارش شدم من ز بس هر شب به او چت می نمودم به او من کم کم عادت می نمودم در او دیدم تمام آرزوهام که باشد همسر و امید فردام برای دیدنش بی تاب بودم ز فکرش بی خور و بی خواب بودم به خود گفتم که وقت آن رسیده که بینم چهره ی آن نور دیده به او گفتم که قصدم دیدن توست زمان دیدن و بوییدن توست ز رویارویی ام او طفره می رفت هراسان بود او از دیدنم سخت خلاصه راضی اش کردم به اجبار گرفتم روز بعدش وقت دیدار رسید از راه، وقت و روز موعود زدم از خانه بیرون اندکی زود چو دیدم چهره اش قلبم فرو ریخت تو گویی اژدهایی بر من آویخت به جای هاله ی ناز و فریبا بدیدم زشت رویی بود آنجا ندیدم من اثر از قد رعنا کمان ِابرو و چشم فریبا مسن تر بود او از مادر من بشد صد خاک عالم بر سر من ز ترس و وحشتم از هوش رفتم از آن ماتم کده مدهوش رفتم به خود چون آمدم، دیدم که او نیست دگر آن هاله ی بی چشم و رو نیست به خود لعنت فرستادم که دیگر نیابم با چت از بهر خود همسر بگفتم سرگذشتم را به "جاوید" به شعر آورد او هم آنچه بشنید که تا گیرید از آن درسی به عبرت [ پنج شنبه 89/2/2 ] [ 2:55 عصر ] [ میلاد ]
تعبیر خواب "ابن زن ذلیل " ( ویژه پسران ) حتماً بخونید وگرنه از دستتون رفته :(طنز) اگر در خواب شتری در حال میل نمودن پنبه دانه دیدید ، تعبیرش اینست که آنچه از دوست دختران طمع دارید ، عایدتان نخواهد شد و شما دارید تیغ زده می شوید ! [ سه شنبه 89/1/31 ] [ 5:28 عصر ] [ میلاد ]
نامش علیرضاست و فامیلی مستعارش امینی. نمیدانم مشهدی است یا زاهدانی. فقط میدانم که بین دوستان نزدیکش به دو جنسه معروف است. با او در یک کافیشاپ در مشهد قرار میگذارم. چون مطالبم را در روزنامه میخواند، اعتماد میکند و میگوید که حتما میآید. قول میدهم از او عکس نگیرم. وقت انتشار مصاحبه همزمان شد با سفرش به کربلا. خودش الان آنجاست و من این مصاحبه را منتشر میکنم : چند سال داری؟ متولد ?? هستم. تحصیلاتت چقدر است؟ فوق دیپلم کامپیوترم را دارم میگیرم. در دوران تحصیل مشکلی نداشته ای؟ نه. کسی اذیتت نمیکرد؟ آن موقع کسی نمیدانست وضعیتم چطور است. یعنی از همه پنهان کرده بودی؟ بله! خانوادهات هم نمیدانستند؟ نه! هنوز هم نمیدانند. چرا؟ فکر نمیکنم واکنش جالبی نشان بدهند. الان به چه شغلی مشغول هستی؟ در یک شرکت هواپیمایی کار میکردم و یک سایت خدمات هاستینگ دارم. در آنجا مشکلی ندشتی؟ نه! تا به کسی نگویی، برایت مشکلی پیش نمیآید. عده کمی از اطرافیان از این ماجرا اطلاع دارند. درآمدت از آن راه خوب است؟ بد نیست. تقریبا هر سال میتوانم ماشینم راعوض کنم و یکی بهترش را بخرم. تا به حال دستگیر نشدی؟ نه! مشتریهای خاص داری یا هر کسی را می پذیری؟ نمیتوانم خودم را تابلو کنم. فقط با چند نفر هستم. اینجوری با امنیت خاطر بیشتری زندگی میکنم. گروهی کار میکنی یا انفرادی؟ خودم هستم و خودم. گفتم که هر چه بی سر و صدا کار کنی، برای خودت بهتر است. از کی به این کار مشغول هستی؟ حدود ? سال پیش. چرا زودتر وارد این راه نشدی؟ خب آن زمان به پول نیازی نداشتم. اما بعد از مدتی احسا کردم باید زندگیام را تکان بدهم. از نظر روحی، مشکلی پیدا نکردی؟ یعنی عذاب وجدان نداشتی؟ به آن فکر نمیکنم. گاهی چیزهایی در ذهنم میآید، اما سعی میکنم خودم را مشغول کاری کنم تا سرم گرم شود. ترجیح میدهمفکر نکنم. مشتریهایت بیشتر چه کسانی هستند؟ مختلف هستند. بیشتر سنشان بالاست. پیرزن هم بینشان هست. عجیبترینشان کدام است؟ چند نفر از آنها هنرپیشه هستند. واقعا؟ یکی از آنها حتی الان در یک سریال هم بازی میکند. عجیب است! نگران نیستند که تو زمانی آنها را لو بدهی؟ ما با هم دوست هستیم. به این چیزها فکر نمیکنیم. همه پولهایی که در میآوری را خرج میکنی یا حساب پسانداز هم داری؟ در هیچ بانکی حساب ندارم. چرا؟ برای امنیت خودم. نمیخواهم اگر فردا اتفاقی افتاد، بپرسند این همه پول را از کجا آوردهای. فکر این نیستی که شغلت را عوض کنی؟ نه! درآمدم خوب است. به زودی رونیز میخرم، میتوانم برای خودم زندگی کنم، بدون این که منت کسی را بکشم. الان چه ماشینی داری؟ یک ??? قرمز ماتیکی دارم. ازدواج نمیکنی؟ کی به من زن میده؟ یعنی شوهر میخواهی؟ نه! اما ازدواج توی این شرایط اجتماعی، زیاد عاقلانه نیست. یعنی چی؟ یعنی الان خانوادهها با هم وصلت میکنند تا آدمها. خانوادهها باید همدیگر را بپسندند، نه دختر و پسر. البته خانوادهها مهم هستند، اما نه تا این حد! تا به حال کسی درباره ازدواج با تو صحبت کرده؟ بله، ولی بهش فکر نکردم. چون نمیخواهم ازدواج کنم. به کارم لطمه میزند. تا کی میخواهی ادامه بدهی؟ تا هروقت که دستگیر شوم. چرا دستگیر شوی؟ خب کار من جرم است. زندان و اعدام دارد. چه کسی این را به تو گفته؟ هه میدانند. یکی از دوستانم را به همین جرم گرفتند و اعدام شد. چه زمانی این اتفاق رخ داد؟ ? سال قبل. اقدامی نکردید؟ چه اقدامی باید میکردیم؟ قانون میگفت که باید اعدام شود. کجای قانون چنین چیزی را نوشته؟ یا از مرحله پرت هستی، یا داری من را دست میاندازی… چرا یک دوجنسه را باید اعدام کنند؟ او دوجنسه نبود. پس چرا اعدام شد؟ چون حمل ?? کیلوگرم شیشه، جرم سبکی نیست. به خاطر حمل موادمخدر اعدام شد؟ آره! چیزی که دیر یا زود سراغ من هم میآید. مواد مصرف میکنی؟ خودم نه! اما خب وقتی برای مشتریها میبرم، گاهی مقدار زیادی همراهم است. یعنی مواد هم به مشتریها میرسانی؟ خب کارم همین است. ولی به من گفتند دوجنسه هستی. پس توی کار مواد هم هستی؟ کار اصلی من مواد است. یعنی دوجنسه نیستی؟ چرا! هستم. پس با مواد چهکار داری؟ خب من فقط دو جور جنس میفروشم. تریاک و شیشه. برای همین به من میگویند «دو جنسه». برای این که تخصصی فقط روی همین دو قلم جنس کار میکنم. مثل بقیه نیستم که هر کوفت و زهرماری را بفروشم. مثلا ماده مخدری که در سالهای اخیر به بازار مصرف ایران راه پیدا کرده، بر خلاف کراک خارجی از مشتقات هروئین است و قاچاقچیان این اسم را برایش گذاشتهاند. چیز مزخرفی است و من نمیفروشم… چرا رفتی؟ اوهوی…! حداقل بگو مصاحبهام کجا چاپ میشه… آهای یارو…. عوضی نفهم! وقتم را الکی گرفت! [ سه شنبه 89/1/31 ] [ 5:4 عصر ] [ میلاد ]
حضور در مراسم تشییع جنازه خود: انجل پانتوجا، جوان 24 ساله آمریکایی، وصیت کرده بود که پس از مرگش در مراسم تشییع جنازه خود حضور داشته باشد. مادر آنجل از مسئولین غسال خانه خواسته بود تا آخرین آرزوی پسرش را بر آورده کنند. به این ترتیب آنها برای اجرای وصیت عجیب این جوان، او را به حالت مومیایی در آوردند تا بتواند ایستاده در طول مراسم تشییع جنازه در کنار تابوت خود قرار بگیرد و مهمانان با او وداع کنند. پس از مراسم تشییع جنازه وی را در تابوت قرار دادند و دفن کردند. ارثیه 12 میلیون دلاری برای سگ: هلمسلی، یکی از میلیادر ها ی معروف آمریکایی قبل از مرگش در سن 87 سالگی برای سگ خود، ترابل، 12 میلیون دلار ارث باقی گذاشت تا این سگ بتواند تا آخر عمر به زنگی اشرافی خود ادامه بدهد. اما جالب این جاست که این زن میلیادر در مورد نوه های خود این قدر دست و دل باز نبوده است. وی دو تن از آنها را از ارث محروم کرده و برای دو نو ه ی دیگرش تنها 5 میلیون دلار ارث گذاشته است، آن هم به شرط اینکه حداقل یک بار در سال به قبر پدر خود ( تنها فرزند هلمسلی) سر بزنند. او همچنین وصیت کرده که پس از مرگ ترابل، جسد او را در کنار قبر خودش دفن شود. 330 هزار پوند برای همسر به شرط اینک هر روز یک نخ سیگار مصرف کند: همسر برات هرگز اجازه نمیداد که شوهرش سیگار مصرف کند، او هم به تلافی این کار همسرش، وصیت کرد که 330 هزار پوند به همسرش برسد به شرط اینکه او هر روز یک نخ سیگار مصرف کند. وقف همه ی دارایی برای ساخت یک کتابخانه ضد زن! ایوا زینک به قدری از زنان متنفر بود که قبل از مرگش در سال 1930، وصیت کرد که تمام دارایی اش وقف ساخت کتابخانه ای شود که در آن کتاب های هیچ یک از نویسندگان، ناشران و مترجمان زن وجود نداشته باشد، تمام کارکنان مرد باشند و بر سر در آن عبارت " ورود زن ها ممنوع " نوشته شود. اما یکی از دختران زینک مانع از اجرای این وصیت پدرش شد. همه ثروت برای همسر به شرط اینکه مجددا ازدواج کند: در سال 1841 هنریچ هین یک شاعر آلمانی با اوژنی میرات ازدواج کرد و در وصیت نامه خود تمام ثروت و دارا یی اش را از آن همسرش کرد به این شرط که پس از مرگ هین، او دوباره ازدواج کند. وقتی از او پرسیدند که چرا چنین شرطی گذاشتی جواب داد: "در این صورت حداقل یک مرد از مرگ من افسوس خواهد خورد ". هین در سال 1856 فوت کرد. سوزاندن جنازه و فرستادن خاکستر آن به فضا: رادنبری، خالق مجموعه تلویزیونی" استار ترک "، به قدری داستان ها علمی تخیلی و فضا نوردی را دوست داشت که وصیت کرد پس از مرگش جسد او سوزانده شود و خاکستر آن به فضا فرستاده و در آنجا پراکنده شود. در سال 1997 آرزوی او بر آورده شد و خاکستر او با یک ماهواره اسپانیایی به فضا فرستاده و در آنجا پخش شد. هر روز یک شاخه گل برای همسر: جک بنی و ساید مارکس عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند، اما پس از 48 سال زندگی مشترک، جک در سال 1974 فوت کرد. جک پیش ار مرگش با یکی از گل فروشی ها محل سکونت خود به توافق رسیده بود تا او پس از مرگ جک، هر روز یک شاخه گل رز قرمز برای همسرش ببرد. اهدا دستگاه تنظیم کننده ضربان قلب به یک سگ: دوروتی ادوارد قبل از مرگش وصیت کرد که دستگاه تنطیم کننده ضربان قلب او را به یک سگ اهدا کنند. پس از مرگ دوروتی، خانواده ی او به وصیتش عمل کردند. این دستگاه از داخل بدن او برداشته شد و تحت اختیار دانشکده دام پزشکی جورجیا قرار گرفت تا آن را به یک سگ اهدا کنند.. آنها نیز این دستگاه را درون بدن سگی به نام سانشاین که از ناراحتی قلبی رنج میبرد، کار گذاشتند [ یکشنبه 89/1/29 ] [ 10:52 صبح ] [ میلاد ]
- جویدن آدامس در سنگاپور ممنوع است. ?- تقلب کردن در مدارس بنگلادش غیر قانونی است و افراد بالای ?? برای تقلب به زندان فرستاده می شوند. 3- مشاهده فیلم های کاراته ای تا سال ?? در عراق ممنوع بود. 4- در ایسلند زمانی داشتن سگ خانگی ممنوع بود. 5- در آریزونای آمریکا، کشتن و شکار شتر ممنوع است. 6- در تایلند همه سینما رو مجبورند هنگام پخش سرود ملی قبل از شروع فیلم قیام کنند. 7- در دانمارک روشن کردن ماشین قبل از چک کردن اینکه بچه ای زیر آن خوابیده است یا نه، ممنوع است. 8- در سال ???? در بریتانیا قانونی تصویب شده که دوچرخه سواران را موظف می کرد تا زمان رد شدن ماشین از کنارشان، زنگ دوچرخه هایشان را بطور پیوسته به صدا درآورند. 9- در قرن ?? و ?? میلادی نوشیدن قهوه در ترکیه ممنوع بود و اگر کسی در حین خوردن قهوه دستگیر می شدن، به اعدام محکوم می شد. 10- تا سال ????، بلژیکی ها مجبور بودند نام فرزندشان را از یک لیست ???? نفری در روزهای ناپلئون بطور رندوم انتخاب کنند. 11- در برمه دسترسی به اینترنت غیر قانونی است. اگر فردی با اتهام داشتن مودم دستگیر شود، به زندان محکوم می شود. 12- اتریش اولین کشوری بود که مجازات مرگ را در سال ???? حذف کرد. 13- در انگلستان، سر لاشه هر نهنگی که پیدا شود متعلق به پادشاه است و دم آن متعلق به ملکه. 14- در فرانسه صدا زدن خوک با نام ناپلئون ممنوع است. 15- در ویکتوریای استرالیا، تنها متخصصان برق اجازه تعویض لامپ برق را دارند. 16- در انگلستان چسباندن برعکس تمبر حاوی عکس ملکه، نشانگر خیانت و پیمان شکنی با سلطنت است. 17- در ورمونت، زنان تنها با اجازه کتبی همسرانشان حق استفاده از دندان مصنوعی را دارند. 18- در واشنگتون، وانمود کردن به داشتن خانواده پولدار ممنوع است. 19- در اوهایو آمریکا, ماهیگیری در زمان مستی ممنوع است. 20- در میامی آمریکا، تقلید کردن رفتار جانواران ممنوع است. 21- زمانی در کشور سوئیس، محکم بستن در خودرو جرم به حساب می آمد. 22- در روآتای ایتالیا، عبور افراد غیر مسیحی از ?? متری کلیسا ممنوع است. اما عبور بزرگراهی از فاصله ?? متری کلیسای آن منطقه موجب دردسر پلیس شده بود، زیرا امکان توقف حودرو ها در آن منطقه بزرگران برای چک کردن مسیحی بودن یا نبودن شان وجود نداشت. 23- در سوئیس داشتن یک پناهگاه برای شهروند الزامی است. 24- در لینوئیس آمریکا دادن سیگار روشن به حیوانات ممنوع است [ شنبه 89/1/28 ] [ 10:30 صبح ] [ میلاد ]
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |