جدید ترین های روز دنیا - عکس - شعر | ||
|
می آید ... می نشیند آن طرف ... کنار دیوار آن طرفی ... چشمانش قرمز ... تکیه می دهد به دیوار ... زانو هایش را در سینه جمع می کند ... دستان را روی زانو می گذارد ... و سر را روی دست ها ... می زند زیر گریه ... جزء جزء وجودش زجه می زند انگار ... می لرزد ... همین طور گریه می کند و تو تنها کاری که از دستت بر می آید این است که نگاهش کنی و غمگینش باشی ... که نمی شناسیش ... هر چند دردش را بدانی ... نگاهش می کنی ... تا سرش را می آورد بالا ... جستجوی نگاهت را پنهان می کنی ... اما ... با چشم هایت به چشم های سرخ تر شده اش نگاه می کنی ... با چشم های سرخ تر شده اش به چشم هایت نگاه می کند ... چشم هایت به چشم هایش حسودی می کند... [ دوشنبه 89/2/27 ] [ 11:32 صبح ] [ میلاد ]
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |