سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کد موسیقی برای وبلاگ

لینک دوستان
لنگه کفش
پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
جاده های مه آلود
هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir )
سکوت ابدی
هم نفس
****شهرستان بجنورد****
آوای قلبها...
ساعت یک و نیم آن روز
تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
.: شهر عشق :.
انسان جاری
سرزمین رویا
بچه های خدایی
برادران شهید هاشمی
عشق
Manna
اواز قطره
سایت حقوقی (قانون ایران) www.LawIran.ir
جیغ بنفش در ساعت 25
رویابین
یک جای دنج
اخراجیها
بندر میوزیک
مشق عشق ناز
تنهاترین
صل الله علی الباکین علی الحسین
دلنوشته های یه عاشق!
دریای مهربانی ( الهام نفس )
مناجات با عشق
فقط من برای تو
پیام ها و پیامک های زیبا
رادیو و تلویزیون
ME&YOU
صدفم همیشه با من بمان
قـــــــقــــــــنــو س
هزاره
یه دختر تنها
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی
fazestan
همه چی تموم
عکس متحرک و انیمیشن حیوانات، گیاهان، کودکان، بالن، گوشی، پرندگان
Romance
سحر
*مهشید*
روانشناسی جالب
nafas
یه دختر تنها
تنهایی من
آخرین منجی
افسوس آروزوهایم! که روزگار برخلاف گذشت
من هیچم
پاتوق
فهیمه صفاریه
XXX دختران جیگیلی XXX
موفقیت
بازی های روزگار
فقط خوشگلا اجازه وروددارن!
رز قرمز ( شقایق )
عاشقانه
دختر خسته شب
سارا
دختر مشرقی
فونت زیبا ساز
هستی
تنهاترین غریبه ...
دخترک تنها
قصر زیبا
اقلیما
جدیدترین عاشقانه ها
عاشقانه
ariyana2010
زندگی باید کرد....
رهگذر
Love To Love
دیوار خاکی
* من و تو *
رزیتا
ملودی عشق
رهایی برای عشق
سیاوش
بهترین عکسها و مطالب دنیا
پرتال تفریحی بینا
نجوم و فضا
آنتی فراماسون
*دنیا از نگاه من*
معماری برتر
سوز عشق
فروشگاه TV لوکس بازار
افسون ایرانی‌
**حامد پسر دوست داشتنی**
عکس و داستان جالب
آمریکا(USA)
عکس و داستان جالب
عکـس عکـس عکـس
عاشقانه ها
zed bazi 4 life
دانلود اهنگ ایرانی و خارجی
یک پسر زنده
Lyrics & Subtitle
گلستانه
بهترین ها
ورودممنوع؟...
بهشت من
دانلود نرم افزار لینک کن
O° °oعکس•موزیکـــo° °O
چشمهای خیس
هجران (ارمیتا)
دنیای کد آهنگهای پیشواز ایرانسل
گالری عکس بازیگران
خرید بازیهای کامپیوتری
دانلود بازی
گلبهار شهر 1 پارس
تک صلیب عشق


فال روزانه
فروشگاه کوله پشتی
آپلود عکس
قالب وبلاگ
گالری عکس
وصیت نامه آنلاین
بازی آنلاین

مجله نایت پلاس

پیوندهای روزانه


یکی بود یکی نبود

یه روزی از روزا

با یه دختری آشنا شدم.

اون اولا واسم مثل یه دوست خوب بود.

یه دوست که باهاش بتونم راحت درد دل کنم.

ولی کم کم خیلی بهش عادت کردم.

واسم با دیگران متفاوت بود.

عاشقش شدم.

عشق اولم بود.

نمی دونستم چه جوری بهش بگم.

چه جوری نشون بدم

که دوستش دارم.

روز ها گذشت.

من هم هر کاری که می تونستم می کردم

که بهش نشون بدم که دوستش دارم.

یه روز قلبمو تقدیمش کردم? قلبمو پس داد!

دختر عجیبی بود. اصلا توو خط عشق و عاشقی نبود.

همین جور عاشقش موندم...

یه روز اومد گفت:

" این دوستمه اسمش سعید هست."

یهو یه چیزی قلبمو فشار داد.

بغضمو خوردم و لبخند زدم گفتم:

"خوشبختم."

دیگه چیزی از دلم نمونده بود.

اون لبخند از ته دل نبود.

فقط ماهیچه های صورتم بودن که به صورت یک لبخند شکل گرفته بودند.

که باز هم ناراحت نشه!

یه روز درحالی که گریه می کرد به خونم اومد و گفت:

"با هم جرو بحثمون شده. می تونم پیشت بمونم؟"

با این حال که می دونستم این قلبمه که باز هم باید درد بکشه و جیک نزنه?

لبخند زدم و گفتم:

"بله که می تونی."

بغلش کردم و سرش رو گذاشتم رو شونم که گریه کنه تا آروم بشه...

چندین ماه گذشت...

یه روز بهم زنگ زد و گفت:

"پنجشنبه هفته ی دیگه عروسیم هست. کارت دعوتو کی بیارم خونتون بهت بدم؟"

دیگه نمی فهمیدم چی میگه.

منگ شده بودم.

یهو دیدم داره میگه:

"... کوشی؟ الوووووو...."

گفتم: "اینجام. اینجام. یه لحظه رفتم تو فکر."

گفت: "تو همیشه وقتی با من حرف می زنی میری تو فکر!"

گفتم: "فردا خونه هستم. حدود ساعت پنج بیا دعوت نامه رو بده."

....

اون شب اصلا خوابم نمی برد. خُل شده بودم.

یاد اون روزهای اول که تازه باهاش آشنا شده بودم افتاده بودم.

خلاصه با هزار تا وول خوردن و کلنجار رفتن تونستم یه سه ساعت بخوابم.

فردا ساعت پنج زنگ در به صدا در اومد.

خودش بود. بازم سر ساعت!

در رو باز کردم.

به چشماش زل زدم.

هنوزم عاشقش بودم. ولی ...

گفت:

"یوهو. کجایی؟ بیا اینم دعوت نامه. پنجشنبه می بینمت."

تا پنجشنبه بیاد? نمی دونم چه جوری زندگی کردم.

همه چیز واسم مثل جهنم بود.

نمی تونستم تحمل کنم.

به سیگار و مشروب هم عادت نداشتم.

دوست داشتم برم بالای یه کوهی و تا دلم می خواد داد بزنم.

....

پنجشنبه کت شلوارم رو پوشیدم.

به سالن که رسیدم? اونو توو لباس عروس دیدم.

چقدر زیبا شده بود.

اومد جلو و بهم گفت:

"خوش اومدی امین. برو یه جا بشین. امیدوارم بهت امشب خوش بگذره."

دستشو گرفتم و لبم رو آوردم نزدیک گوشش و گفتم:

"نه. اومدم این کادوی ناقابل رو بدم و برم. تو همیشه توو قلب من هستی. منو یادت نره!"

گونش رو بوسیدم و گفتم:

"خداحافظ!"

[ شنبه 89/2/11 ] [ 11:23 صبح ] [ میلاد ]
درباره وبلاگ

مدیر وبلاگ : میلاد[992]
نویسندگان وبلاگ :
رضا (@)[32]

بهزاد (@)[14]

سارا[0]

میــلاد هستم مدیــر این وبــلاگ ؛ هر روز با جدیــدتــرین مطالب علمی، آموزشی و سرگرمی در خدمتتون هستم .......... _______________________________ تماس با مدیر وبلاگ : 09371676875
موضوعات وب
امکانات وب
بازدید امروز: 107
بازدید دیروز: 8
کل بازدیدها: 520507