جدید ترین های روز دنیا - عکس - شعر | ||
|
کورش را ستایش می کنم نه بخاطر عنوان پادشاهی اش. نه بخاطر قصرهای پرشکوهش. نه بخاطرات سلطنتی اش و نه بخاطر کشور گشایی های بی مانندش. کوروش را ستایش می کنم بخاطر آن نبوغ درخشانی که، همه در خدمت انسان و برای انسان بکار گرفته شد و اولین برگ های زرین احترام به آزادی و آزادگی را در تاریخ جوامع انسانی، پر رنگ و درخشان بنام ایرانی به تاریخ ارمغان داد.. کوروش را ستایش می کنم بخاطر آن هوشمندی بی نظیر - پیچیده در حریری از عاطفه و عشق - که کاخ ها و راه ها و شهرهای میهن اش را با کارگران حقوق بگیر بنا کرد و بر قانون بردگی و استتثمار انسان از انسان ، نه در حرف، که در عمل، خط بطلان کشید. کوروش را ستایش می کنم بخاطر آنکه حرمت انسانی را ارج گذاشت و برای اولین بار در تاریخ جهان، اسرای جنگی را برای کسب ثروت به خدمت نگرفت و همگی آنان را به سرزمینشان امکان بازگشت داد. کوروش را ستایش می کنم بخاطر آنکه به زنان ایرانی، همچون مردان آزاده ایرانی، ارج و ارزشی شایسته ومناسب داد و خود بعنوان پوینده ِ صادق آرمان های انسانی خویش، در تمام عمر یک زن اختیار کردوبعد از مرگ او، چنان در غم اش، شوق از دست داد که همسر دیگری اختیار نکرد. کوروش را ستایش می کنم بخاطر اینکه به ثروت اندوزی و حرص و آز، به دیده تحقیر نگریست و هر چه از دشمنان خونخوارش در جنگ ها به غنیمت گرفت سخاوتمندانه به سرداران و سربازان و خدمتگزاران ایران بخشید. کوروش را ستایش می کنم به خاطر اینکه سرزمین ایران و مردم را عزت و احترام جهانی داد و در تمامی قلمروی وسیع اش، نیکی را جایگزین زشتی کرد .شرف انسانی را بر غریزه حیوانی استیلا داد و شعور و بینش ِ تمدن ساز را جایگزین جهل و نعصب ناشی از بربریت ساخت و اولین پایه های آرمان انسانی را هوشمندانه بنا نهاد. کوروش را ستایش می کنم بخاطر آرمان های نیک خواهانه اش. روش درست اش در مدیریت ناب و هنوز تازه اش و همچنین در پایه گزاری و ساخت آنچیزی که امروز تمدن انسانی نامیده می شود. کوروش را ستایش میکنم بخاطر احترام عمیق اش به شهروندان ی. بخاطر وفاداری دائمی اش به آنچه که با دشمتانش عهد کرد و به آنچه که با آنان پیمان بست – نه به ماه و یک فصل و یک سال- که در تمام طول سلطنت اش. کوروش را ستایش می کنم بخاطرشرافت بی بدیل اش در تمامی لحظات پیروزی و بخاطر عدالت گستری بی مانندش در همه سرزمین . و اشک حسرت و تاسف می ریزیم بر سرنوشت دردناک ملتی که بزرگترین و درخشان ترین فصول تاریخ اش را به فراموشی سپرد. ابرمردان سرزمینش را پشت غبار جهل و تعصب گم کرد. نابخردانه دل به موهوم و خرافه داد. کودکانه ، عقل را خوار و زشت شمرد. مدعیان شیاد بیگانه بی تمدن را تاج تقدس بر سر نهاد و زهر عفونت ِ بنگیان بی چراغ ِ عقل باخته را حلوا حلوا کنان بر کام تلخ زندگی اش جاری ساخت و تاریخ امروزش را اینچین دردناک و... غم انگیز و... خونین، سرنوشت داد اشک و تاسفی شرمسارانه، بر نادانیهای ملتی که من نیز از اویم. [ دوشنبه 89/2/6 ] [ 1:47 عصر ] [ میلاد ]
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |