بايد ،تابعي پوشا پيدا کنم
که شريان هايم را
به توي شريان هايت بنگارد
وقلبم را به دوبخش
بزن
نزن
افراز کند
تو هم بگرد!
شايد تابع يک به يکي پيدا کني
ديگر
نه رياضيات پيوندمان مي دهد
نه فلسفه
خطوط هندسي دستانت
چوب خط مان پر است
چقدر از ستاره ها وام گرفتيم
وبه عشق مان زديم
جذرومد خون مان
هيچ چيز شفايمان نمي دهد
نه شعري
نه لبخندي
بايد برگه ي سفيد را بالا بگيريم