من مست مي عشقم هوشيار نخواهم شد
از خواب خوش مستي بيدار نخواهم شد
امروز چنان مستم از باده دوشينه
در كوي جوانمردان عيار نخواهم شد
تقديم به او كه فراموشم كرد و فراموشش نكردم!
خود را به كه بسپارم وقتي كه دلم تنگ است
پيدا نكنم همدل دلها همه از سنگ است
گويا در اين وادي از عشق نشاني نيست
گر هست يكي عاشق آلوده به صد رنگ است!
مثل كبريت كشيدن در باد ديدنت دشوار است
من به معجزه عشق ايمان دارم
مي كشم آخرين دانه كبريتم در باد
هر چه بادا باد........